سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل سرچشمه حکمت است . [امام علی علیه السلام]
درساحل اندیشه
میلاد امام رضا علیه السلام
  • نویسنده : محمد هادی رحیمی:: 85/9/13:: 9:23 صبح
  • میلاد با سعادت هشتمین کوکب آسمان ولایت و امامت حضرت علی بن موسی الرضا ( ع ) بر همه مبارک
     

    میلاد امام رضا مبارک

     ابوالحسن علی بن موسی ع ملقب به (رضا) امام هشتم از ائمه اثنی عشر ع و دهمین معصومین از چهارده معصوم ع. سال تولد آن حضرت را 148 و 153 ق و ماه تولد ایشان را بنا بر روایت ذوالقعده گفته اند .
    کنیه آن حضرت ابوالحسن و چون حضرت امیر (ع) نیز مکنی به ابوالحسن بوده است حضرت رضا (ع) را ابوالحسن ثانی گفته اند. مشهورترین لقب ایشان ?رضا? بوده که بنابر روایتی در عیون اخبار الرضا (1/13) علت ملقب بودن آن حضرت به (رضا) این بوده است که ...... هم دشمنان مخالف و هم دوستان موافق به (ولایت عهد او) رضایت دادند و چنین چیزی برای هیچیک از پدران او دست نداده بود، از این رو در میان ایشان تنها او به (رضا)نامیده شد. مادر آن حضرت (ام ولد) به اغلب احتمالات از مردم شمال آفریقا یا مغرب مراکش بوده است.

    ملاحظات سیاسی در انتخاب لقب ایشان:
    به روایت طبری (وقایع سال 201) مأمون آن حضرت را (الرضی من آل محمد) نامید و شیخ صدوق هم بنابر روایتی دیگر در (عیون اخبار الرضا (2/14)) چنین گقته است. باید متذکر شد که اعیان و مبلغان بنی عباس در اواخر عهد بنی امیه مردم را دعوت می کردند که به ?رضا از آل محمد? بیعت کنند ، یعنی بی آنکه از کسی نام ببرند می گفتند: چون خلافت بنی امیه درست نیست باید به کسی از خاندان محمد (ص) که مورد رضایت همه باشد بیعت کنند. چون مأمون خود از بنی عباس بود (بنی عباس با حکومت آل علی مخالف بودند) و حضرت علی بن موسی بن جعفر را به ولایتعهدی برگزید. همه از مخالف و موافق به او راضی شدند و مصداق (رضا من آل محمد)در حق آن حضرت صادق آمد و به آن لقب مرسوم و مشهور شد.

    شخصیت علمی و اخلاقی آن بزرگوار:
    شخصیت ملکوتی و مقام شامخ و زهد اخلاق حضرت رضا (ع) و اعتقاد شیعیان به او سبب شد که نه تنها در مدینه بلکه در سراسر دنیای اسلام به عنوان بزرگترین و محبوبترین فرد خاندان رسول اکرم (ص) مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگترین پیشوای دین شناسند و نامش را با صلوات و تقدیس ببرند. بیست و چند سال نداشت که در مسجد رسول الله (ص) به فتوی می نشست. علمش بسیار و رفتارش پیامبر گونه و حلم و رافت و احسانش شامل خاص و عام می گردید. کسی را با عمل و سخن خود نمی آزرد، تا حرف مخاطب تمام نمی شد سخنش را قطع نمی کرد. هیچ حاجتمندی را مأیوس باز نمی گرداند. در حضور مهمان به پشتی تکیه نمی داد و پای خود را دراز نمی کرد. هرگز به غلامان و خدمه دشنام نداد و با آنان می نشست و غذا می خورد. شبها کم می خوابید و قرآن بسیار می خواند. شبهای تاریک در مدینه می گشت و مستمندان را کمک می کرد. نظافت را در هر حال رعایت می کرد و عطر بسیار بکار می برد. عادتاً جامه ارزان و خشن می پوشید ولی در مجالس و برای ملاقاتها و پذیرائیها لباس فاخر در بر می کرد. غذا را اندک می خورد و سفره اش رنگین نبود. در هر فرصتی مردم مسلمان را به وظایف خود آگاه می کرد.....

    علل تحمیلی ولایتعهدی به امام رضا (ع):
    الف) پس از قتل امین ، برادر مأمون، اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در میان بنی عباس فرد برجسته ای که مورد قبول و رضایت همگان باشد وجود نداشت در یمن و کوفه و بصره و بغداد و ایران عامه مردم از زمان منصور به بعد آن انتظاری را که از خلافت بنی عباس داشتند در نیافتند زیرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعی بودند از این رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان علی (ع) بودند و امیدها و آرزوهای خود را به افراد برجسته و متقی این خاندان بسته بودند. فضل و مأمون ........ با مشاهده اوضاع نابسامان شهرهای مهم و شورش مردم (مانند قیام ابوالسرایا در کوفه و علوی دیگر در یمن) به این نکته پی برده بودند و می خواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازی از خاندان علی به ولیعهدی رضایت مردم را به خود جلب کنند و پایه های خلافت مأمون را مستحکم سازند به همین جهت مأمون در سال 200 ق بنا به گفته طبری رجا بن ابی الضحاک و فرناس خادم (در بعضی از روایات شیعی یا سر خادم) را به مدینه فرستاد تا علی بن موسی بن جعفر (ع) و محمد بن جعفر (عموی حضرت رضا ع) را به خراسان ببرند.
    ب) در روایات شیعه آمده است که مأمون به حضرت رضا (ع) نوشت تا از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان بروند نه از راه کوفه و قم و دلیل این امر را کثرت شیعیان در کوفه و قم ذکر کرده اند زیرا مأمون می ترسید که شیعیان کوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. این مؤید آن است که عامل فراخواندن حضرت رضا (ع) به خراسان عاملی سیاسی بوده است و مأمون می ترسیده است که کثرت شیعیان در کوفه و قم سبب شود که آن حضرت را به خلافت بردارند و رشته کار بکلی از دست مأمون خارج گردد.


    حدیث سلسله الذهب:
    مشهور است که به هنگام ورود حضرت رضا (ع) به نیشاپور طالبان علم و محدثان دور محفه (بارگیر بی قبه، از ادوات سفر برای بار نهادن در آن / فرهنگ دهخدا) آن حضرت که بر استری نهاده بود جمع شدند. و از ایشان خواستند که حدیثی بر آنها املا فرماید. حضرت حدیثی بطور مسلسل از آباء طاهرین خود رسول الله (ص) و جبرئیل از قول خداوند روایت کرد که ? کلمه لا اله الا الله حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی? یعنی کلمه توحید با لا اله الا الله حصار و با روی مستحکم من است و هر که بدرون حصار من رفت از عذاب من در امان مانده. این حدیث به جهت مسلسل بودن آن از ائمه اطهار (ع) تا حضرت رسول (ص) به سلسله الذهب معروف شده است. و درباره اینکه چرا آن حضرت این حدیث را املا فرمود باید گفت که آن نوعی دعوت به وحدت کلمه و اتفاق بوده است زیرا اساس و مدخل آن این کلمه است که معتقدان به خود را از هرگونه تشویش و عذابی در امان می دارد و مسلمانان باید با توجه به آن در درون حصار و باروی اسلام از اختلاف کلمه بپرهیزند و مدافع آن حصن در برابر تهاجم خارجی باشند و از دشمنی و مخالفت بر سر مسائل فرعی دوری گزینند.
    شرایط پذیرش ولایت عهدی از سوی امام رضا (ع) و مذاکرات بعمل آمده:
    ..... امام رضا (ع) پس از نیشاپور به طوس و از آنجا به سرخس و سپس به مرو که اقامتگاه مأمون بود رفت. به روایت عیون اخبار الرضا (2/149) مأمون نخست به آن حضرت پیشنهاد کرد که خود خلافت را قبول کند و چون آن حضرت امتناع کرد و در این باب مخاطبات زیاد میان ایشان رد و بدل گردید سرانجام پس از دو ماه اصرار و امتناع ناچار و لایتعهدی را پذیرفت به این شرط که از امر ونهی و حکم و قضا دور باشد و چیزی را تغییر ندهد، علت مقاومت امام این بود که اوضاع را پیش بینی می کرد و بر او مسلم بود رجال دولت که عادت به لا ابالی گری و درازدستی عهد هارون الرشید کرده اند زیر بار حق نخواهند رفت و او قادر به انجام قوانین الهی نخواهد بود. مأمون پس از آن که آن حضرت ولایتعهدی را پذیرفت امر کرد تا لباس سیاه که شعار عباسیان بود ترک شود و در باریان و فرماندهان و سپاهیان و بنی هاشم همه لباس سبز که شعار علویان بود بپوشند. خود نیز جامه سبز پوشید و نام امام را زینت بخش درهم و دینار نمود و مقرر داشت که در همه بلاداسلام بر منابر خطبه به نام امام خوانده شود و این به روایت طبری روز سه شنبه دوم رمضان سال 201 ق بود .

    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    حضورسبز
  • نویسنده : محمد هادی رحیمی:: 85/9/13:: 9:23 صبح
  • امروزمی خواهم باتوسخن گویم.ازشقایقهای دلتنگ ازداغ دلهای ملتهب ازشبستان انتظار
    ازغربت چشمان منتظرازتلخی هجران
    ازسختی دوران وازیاد حضورت.
     
    دیر زمانی است که درمیان خیمه های صبوری بیقرار گشته ام وخاک سوخته هراس هراس ازنیامدنت فریادهایم را پر کرده است و من در رویاهایم هر روزشکسته تر از پیش به پابوس نگاهت می آیم و
    حضور سبز تورا جستجو می کنم اما جز سکوت چیز  دیگری نمی یابم.
    ای سوار سبز پوش!آیا وعده آمد نت را از یاد برده ای؟
    این جمعه آمد و تو باز هم نیامدی.
    ای مهتاب شب های شوریدگی!
    بیا که دیگر تاب عطش وصال را ندارم و چشمانم از خیره شدن به سرخی شفق آدینه کم  سو شده است.بیا که در سوز ‏هجرانت غزل می سرا یم که بیت بیت آن فریاد بیقراری سر می دهند.
    با اولین ثانیه های آدینه لحظات صفر عاشقی آغاز می گردد و من  در عمق  و جو دم  تو را می خوانم و باور می کنم که تو رو زی خواهی آمد.
    آری!تو در سحر گاه یک روز آدینه و در تر نم  باران  خواهی آمد و
    آنگاه جهان انفجاری از نور خواهد دید.خواهی آمد و گوش فرا خواهی داد    
    به نغمه های سوزناک دل منتظران عاشق و کنار خواهی زد ابرهای پریشانی را و من تا آن زمان  صادقانه در انتظار ت به سر می برم.
     
    مهدی فاطمه ادرکنی.

    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    <      1   2   3      

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 94291
    بازدید امروز : 4
    بازدید دیروز : 0
    ............. بایگانی.............
    بهار 1386
    زمستان 1385
    پاییز 1385

    ........... درباره خودم ..........
    درساحل اندیشه
    محمد هادی رحیمی

    .......... لوگوی خودم ........
    درساحل اندیشه
    ....... لینک دوستان .......
    یاد ایام
    سایت حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی
    شکوه
    در شُرُف ماه
    ساحل رهایی

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........